رازنوشتِ يــــه پسرهــــ

 

سلام آل

اول یه چی بگم:

من بی ال نيــــــــــــستم.

مگه هركي دوست دخترنداشته باشه ودنبال يه رفيق بگرده كه تنهايي هاشو واسش پركنه كه نره سمت گناه ودختربازيو اين اراجيف ديگه ازنظرشما يا بي ال هست يا گ ي آره؟؟؟

من اينا نيستم فقط يه پسر معمولي ونيمه مذهبي.....بگذريم حالا بريم سراغ خاطره موعد قرار:

لعنت به هر حس يه طرفه میدونین دیشب چی شد؟اگه میدونین چرا نمیگین

نزدیک موعدقراربودومن یدفه یه فکرایی اومد توسرم:پسر داری چیکار میکنی این چجور دوست شدنه؟ آدم که یه دفه یکیو میبینه ذرتی نمیره باش رفیق شه تازه اونم اولین اسی که بش داده بودم که من ازت خوشم میاد ودوست دارم باهات رفیق شم وواسم مهر داریو این حرفاديگه طرف باخودش چه فكرايي كرده معلوم ني...بهرحال حالا وقت قرار بود وواسه فک کردن دیــــــــــــــربايد ميرفتم ورفتم....

رمز ادامه مطلبو فقط به كسايي ميدم كه از سمت چپ وب باهام تبادل لينك خودكار كنن ياتوخبرنامه عضو شن (البته ببخشيد ها قصد گرو كشي ندارم(يني دارم))

توجه كنين اگه رمزو خاستين از طريق خبرنامه بگيرين ايميل خبرنامه ممكنه تو اسپم هاتون بره...حواستون باشه


ادامه مطلب

مشغول درس خوندن بودم(البته تصميمشو داشتم دي:)كه از دوست جونيم يه اس اومد:

نيو فرند -- واسه آدم نابينا شيشه والماس يكيه.اگه يه وقتي كسي قدرتورو ندونست فك نكني شيشه اي طرف نابيناست.

من -- زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست. و دلم بس تنگ است.. بی خیالی سپر هر درد است. می خندم! آنقدر می خندم. که غم از رو برود

 

نيو فرند -- دوستان خوب مثل ستاره هاي آسمون هستند كم نور ميشن ولي هرگز خاموش نميشن

من--  دادا اين روزا چيكار ميكني؟ درس هم ميخوني؟

نيو فرند -- س(يني سلام).خوبي داداشي.هيچي ميگذرونيم ديگه.آره ميخونم.كم بيش

من -- منم شروع كردم واسه امتحاناميخونم........

ساري بقيه شو اگه كنجكاو شدين ادامه مطلب عضو شيد بخونينش اگرم نه خو نخونين

اصراري نيس................................


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1391برچسب:بيخيالي سپرهردرد,داداشي,دادا,نيوفرند,,ساعت 22:0 توسط فرزاد| |

امتحاناي ترم نزديكه منم شديد دارم ميخونم يه رفيق تازه پيدا كردم خييلي دوسش دارم وخيليم دوس داشتنيه

همش دوس دارم باهاش رفاقت كنم وهمش توفكرشم ولي نميدونم چرا اون اصلا از من يادي نميكنه

خيلي عجيبه بعضي وقتا 5 دقيقه بايه نفر دمخور ميشي حس ميكني چند ساله ميشناسيش وخيلي واست مهرميكنه واستون همچين چيزي پيش اومده؟؟ همش دعاميكنم باهاش شيش شم

شمام دعاكنين

من برم بخونم باز ميام باباي

نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1391برچسب:دوستي دراتوبوس,,ساعت 13:45 توسط فرزاد| |


Power By: LoxBlog.Com